87.اسلام،یک ایدئولوژی تام و تمام است که جهان،انسان،رابطهء انسان و جهان،فلسفهء تاریخ و حقیقت زندگی،نظام اجتماعی و بنیاد معاش فردی و جمعی و شیوهء زیستن و مکتب خودساختن و شکل و محتوای روابط اجتماعی و انسانی و گروهی و بالاخره نظام ارزش های خویش را در آن می بینیم و بر اساس آن تعیین می کنیم و با این نگاه است که به تأمل و تماس و انتخاب در برابر این دنیا و این تمدن و این ایدئولوژی ها و جناح ها و جبهه ها که در برابرش قرار گرفته ایم،می ایستیم و به تجدید بنای انسانی و اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی و سرنوشت تاریخی خویش آغاز می کنیم.
88.کتاب وحی،نام سوره هایش را،نه از نام فرشتگان و صفات ملکوتی و ... ؛بلکه از روی واقعیات عینی،واقعی،تاریخی،بشری،عملی و طبیعی و بکارآمد زندگی و حرکت و آگاهی و جامعه و بسیج و مسئولیت و حتی خاک و خوراک بر می گزیند.
89.اسلام با ورود خود[به ایران]،به این هر دو نیاز پاسخ گفت:هم روشنفکران مترقی و ضد ارتجاعی و هم تودهء مردم انقلابی و ضد اشرافی را به سوی خود،که کتاب را در دستی و شمشیر را در دستی دیگر داشت و شعارش توحید بود،فرا خواند.
90.تکیه بر ایمان و عمل صالح که به گونهء تفکیک ناپذیری در زبان اسلام تکرار می شود،نشان می دهد که اسلام،تغییر وضع اجتماعی را معلول تغییر وضع انسانی می شمارد و در تغییر وضع انسانی به آگاهی اعتقادی و عمل انقلابی تکیه دارد و تأکید می کند که:محتوای واقعی یک جامعه(ما بقوم)،نه اشکال و اطوار و روابط ظاهری و جا به جا شدن های صوری که امروزه آن را انقلاب می نامند،به گونهء جبری،(الله) کسی را دگرگون نمی کند؛مگر آنکه انسانها،خود،محتوای حقیقی و چگونگی انسانی خویش(ما بانفسهم) را دگر گون سازند.[ان الله لایغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم]
91.عمل صالح(عمل انقلابی) که بر اساس تغییر ارزشی و کیفیتی و هدایتی و طبق ایدئولوژی انقلابی انجام می شود، در برابر عمل خیر(حسنه) است که خدمت به شخص،در حال بودن،بدون آنکه هیچ گونه تغییری در شخصیت فرد به وجود آمده باشد.
92.اصالت و عظمت و وزن مسئولیت در انسان،آن هم در قبال تغییر وضع اجتماعی و نهاد و بنیاد زندگی و تقدیر تاریخی اش آشکار می شود،چه،انسانی که مقدراتش را تقدیر اجتماعی اش معین می سازد،مسئول نیست،بلکه معلول است.
93.و این است که اقبال،نه تنها به عنوان یک متفکر بزرگ،اسلام شناس هوشیار و مترقی،که به عنوان یک مبارز ضد استعمار،روشنفکر متعهد و مجاهد و مرد حرکت و عمل در عصر خویش و در قبال مردم خویش،تکیه گاه اصلی اش را دگرگونی ذهنی - روانی وجدان انسانی ملتش(یغیّروا ما بانفسهم) انتخاب می کند،و آنها که عمل اجتماعی را تنها در اشکال عمل بدنی یا عمل سیاسی منحصر نمی بینند،میتوانند عمیقا درک کنند که اساسی ترین عمل روشنفکر مسئول،همین است.
ادامه دارد......